صوفی به سماع دست از آن افشاند


صوفی به سماع دست از آن افشاند

صوفی به سماع دست از آن افشاند


صوفی به سماع دست از آن افشاند

تا آتش دل به حیلتی بنشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
از بهر سکون طفل می جنباند
از بهر سکون طفل می جنباند
از بهر سکون طفل می جنباند
از بهر سکون طفل می جنباند